سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اوج دانش، بردباری است . [امام علی علیه السلام]

mostafa good

31- میدونی تک زنگ یعنی چی؟ یعنی تا اخر خط زندگی عاشق نگاه قشنگتم.(نادر.ب.093568-)

32-اگر دیدی گوشه قلبت سنگینی میکنه منو ببخش گوشه نشین قلبتم.(نادر.ب.0935568-)

33- یه روز پرگار قاتی می کنه مربع می کشه(نادر.ب.

0935568

34- عروسه وارد مجلس میشه مادر شوهر میگه

(صلی علی محمد)

دشمن جانم امد.

عروسه میگه(عقرب زیر قالی) خواستی پسر نیاری!(سمیه.ر0911245)

35_ بخاطر عشق خودت زنده نباش. بخاطر کسی زنذده باش که به عشق تو زنده است.(نادر.ب0935568)

36- میدونی فرق تو با گلاب چیه؟ گلاب یه روزی گل بود ولی تو همیشه گلی.(نادر.ب0935568)

37- ای شمع سوزان ارام بسوز که غم زیاد است ای چشم ارام ببار که شب دراز است.(نادر.ب0935568)  

38-  میدونی فرق تو با فررغون چیه؟ فرقون بار می بره تو دل می بری.(نادر.ب 0935568)




سید مصطفی سیدی ::: جمعه 87/6/8::: ساعت 11:45 صبح

به نام خدا

 

مطالب علمی

 

اتلانتیس قاره ی گمشده کجاست؟

 

از دوران یونان باستان تا کنون درباره جزیره گمشده ای به نام اتلانتیس پیوسته افسانه هایی پرداخته شده است. می گویند اتلانتیس جزیره ای بزرگ در اقیانوس ارام درست در غرب صخره جبل الطارق بود جایی که به ستون های هرکول معروف است. انجا را سرزمینی ایده ال مانند یک بهشت می پنداشتند. افلاطون انجا را به عنوان یک یو تو پیا(utopia ناکجا آباد سرزمین و جامعه ارمانی) وصف کرده است.

 باز بر اساس افسانه ها این جزیره دارای نظام سلطنتنی بسیار نیرو مندی بود که همه اروپای جنوب غربی و نیز شمال غربی افریقا را به زیر سلطه در اورده بود ولی سرانجام این نظام سلطنتی به دست اتنی ها که از یونان یورش اوردند برچیده شد.

از ان پس مردم اتلانتیس به شرارت پرداختند و کیفرشان ان بود که ب اثر یک زلزله در کام اقیانوس بلعیده شدند. این افسانه را فیلسوف یونانی افلاطون در کتاب تیمائوس که 300 سال پیش از میلاد نگاشته اورده است. تاریخ نابود شدن جزیره را 9000 سال پیش از زمان افلاطون پنداشته اند.

مردم در قرون وسطی افسانه های اتلانتیس را باور کرده بودند. از این رو در قرون چهاردهم و پانزدهم سفرهای بسیاری در جستجوی ان انجام می شد. البته منشا این باور گویا برخی از رویداد ها ی واقعی بود. مثلا مسافری در بازگشت از سیاحت خود افسانه هایی از نقاطی که دیده بود بیان می کرد و سپس این حکایتها کم کم بخشی از افسانه های اتلانتیس شد.

حتی امروزه نیز افرادی هستند که اتلانتیس را به طور جدی باور دارند.

به گفته مردی که از نظر معتقدان کارشناس اتلانتیس است تمدن بشر در ان سرزمین اغاز شد. او بر این باور است که بسیاری از خدایان و الهه هایی که بشر انها را می پرستیده است همان پادشاهان اتلانتیس بوده اند . او ساخت اهن و اختراع الفبا را نیز از ابتکار مردم اتلانتیس به شمار اورده است.

 




سید مصطفی سیدی ::: پنج شنبه 87/6/7::: ساعت 8:56 عصر

سلام.این بنر وبلاگ نرال قلعه نوعی می باشد که سفارش بنر داده بود

ژنرال قلعه نوعی

اینم کدش:




سید مصطفی سیدی ::: پنج شنبه 87/6/7::: ساعت 5:36 عصر

نوع حرکت

نام جانور

حداکثر سرعت

(کیلومتر در ساعت)

پریدن

کانگورو

خرگوش

قورباغه

 

کک

50-40

13-5 متر در هر پرش

حداکثر 83/9 متر در 3 پرش پی در پی

حداکثر33/0 متر در هر پرش

دویدن

بز کوهی

گربه ی وحشی شکارچی

6/97

96-8/67

 

به تاخت دویدن

اسب مسابقه

سگ شکارچی

2/69

72/66

پرواز کردن

پرستوی باران قهوه ای

غاز

سار

کلاغ

خفاش

ماهی پرنده

مگس انگل اسب

پروانه بی بید

سنجاقک

سوسک

پروانه ی بزرگ امپراطور

زنبور عسل درشت

سوسک کثافت خوار

170-100

8/140-96

70

50

51

72-36

9/57-6/36

4/86-5/55

36

2/25

2/27

 

18

8/10

 




سید مصطفی سیدی ::: پنج شنبه 87/6/7::: ساعت 5:21 عصر

به نام خدا

 

شکل و شمایل ابلیس

 

ابن عباس می گوید-

با جمعی همراه رسول خدا(ص) در بعضی ارز دره های اطراف مدینه بودیم. ناگهان صدای چق چق سختی شنیدیم . از رسول اکرم(ص) پرسیدم این صدا چیست؟ فرمود این ابلیس است که با سپاه خود از اینجا رد می شوند. علی(ع) که در انجا حاضر بود به رسول خدا (ص) عرض کرد دوست دارم ابلیس را ببینم. پیامبر اکرم(ص) به ابلیس خطاب کرد و فرمود ای دشمن خدا خود را برای علی(ع) اشکار کن. ناگهان ابلیس اشکار شد. به صورت پیر مرد کوتاه قد که موی سر و صورتش سفید بود و ریشش بلند تر از خودش بود. دو چشم در پیشانی و دو چشم در سینه داشت. علی(ع) تا او را دید به او حمله کرد و او را نقش زمین نمود. و بر سینه اش نشست و به رسول خدا (ص) عرض کرد اجازه بده کارش را تمام کرده و نابودش کنم. پیامبر اکرم(ص) خندید و فرمود ای علی پس مهلت دادنش تا(روز قیامت) چه می شود؟ زیرا خداوند به او مهلت داده است.

 

پایان

نوشته کامپیوتری- سید مصطفی سیدی

بر گرفته از کتاب- 110 داستان از سیره عملی علی(ع)

داستانها و پند ها ج 3 ص 103 به نقل از مناقب ابن مغاری ص 300




سید مصطفی سیدی ::: پنج شنبه 87/6/7::: ساعت 11:34 صبح

به نام خدا

 

علامات ظهور امام زمان (عج)

 

1-خراب شدن دیوار مسجد کوفه است.

2-جاری شدن نهریست از شط فرات در کوچه های کوفه.

3- اباد شدن شهر کوفه است بعد از خراب شدن آن.

4- آب در اوردن دریای نجف است.

5- جاری شدن نهری است از فرات به غری که نجف باشد.

6- ظاهر شدن ستاره ی دنباله دار در نزدیکی ستاره ی جدی.

7- ظاهر شدن قحطی شدید است قبل از ظهور ان حضرت.

8- وقوع زلزله و طاعون شدید است در کثیری از بلاد.

9- قتل بیوح است (یعنی) قتل بسار که ارام نگیرد.

10- تحلیه ی مصاحف و زخفه ی مساجد و تطویل منارات است.

11- خراب شدن مسجد بر اثا است.

12- ظاهر شدن آتشیست در سمت مشرق زمین که تا سه روز یا هفت روز در میان زمین و اسمان افروخته می شود  که محل تعجب و خوف باشد.

13- ظاهر شدن سرخی شدید است که در اطراف اسمان پهن می شود که همه اسمان را می گیرد.

14- کثرت قتل و خونریزیست در کوفه از جهت رایات مختلفه.

15- مسخ شدن طایفه ییست به صورت قرده و خنازیر.

16- حرکت کردن بیرق های سیاه است از خراسان.

17- امدن باران شدید یست در ماه جمادی الثانی و ماه رجب که مثل ان هرگز دیده نشده.

18- مطلق العنان شدن عرب است که به هر جا که خواهند بروند و هر چه خواهند بکنند.

19- خروج سلاطین عجم است و از شان و وقار.

20- طلوع نمودن ستاره ییست از مشزرق که مانند ماه درخشنده و روشنی دهنده باشد و به شکل غره ی ماه باشد و دو طرف ان کج باشد به نحوی که نزدیک است از کجی به هم وصل شود و چنان درخشندگی داشته باشد که چشم ها را خیره نماید.

 

پایان

نوشته کامپیوتری- سید مصطفی سیدی

بر گرفته از کتاب منتهی الامال – صفحات 1319 و 1320   

 

 

 

 




سید مصطفی سیدی ::: چهارشنبه 87/6/6::: ساعت 11:44 عصر

مشکلی که بعضی جوانان با آن مواجه هستند و آن را می توان اولین لغزش در زندگی یک جوان تلقّی کرد،دوست گرفتن از جنس مخالف است.

شکی نیست که این کار در فرهنگ اسلامی و اعتقادهای مذهبی ما یک کار ناپسند و گناه تلقی می شود؛زیرا این موضوع تنها به گفت و گو در مدرسه و خیابان ختم نمی شود،بلکه شیطان با میانجی گری که می کند موضوع را به جای بدتر می کشاند و اگر از رسوایی دنیایی و ندامت و خجالت های آن جان سالم به در ببرند که معمولا چنین نخواهد بود،همین موضوع گاهی منجربه عشق های سوزان،کشنده و بی حاصل می شود که نتیجه ای جز عقب افتادن در زندگی و رها کردن تحصیل و پیشرفت،نخواهد آورد.

چند نکته برای جوانان:

اولا،خداوند غریزه ی شهوت را در نهاد انسان قرار داده است.یک نیاز است،نه یک نقص.به  تعبیری نبود آن نقص است و بودنش کمال.

ثانیا،همان گونه که تمام غرایز باید از راه صحیح اشباع و ارضا گردد،این غریزه نیز راه صحیح خود را باید طی کند.

درست است که شهوت نوعی عطش است و تا مرز جنون پیش می رود ولی جوان باید آنقدر با شخصیت باشد که بتواند این عطش را از راه صحیح و شرعی یعنی ازدواج ارضا نماید.ازدواج راهی شرعی،فطری و عرفی و فرهنگی برای ارضای غریزه ی شهوت است.ازدواج دائم و ازدواج موقّت دو راه قانونی و شرعی برای ارتباط درست دختر و پسر است.

دخترها باید بدانند پسری که به سراغ او می آید در حقیقت دنبال منافع خودش است؛درواقع دوست نیست.بلکه یک مزاحم ولگرد است؛دنبال خیانت است ولی به نام دوست و بهانه ی دوستی.شما دخترها باید بدانید آن جوانی که با تلفن یا سر کوچه ویا با نامه تو را یافت و با جمله های فریبنده قلب تو را دزدید،اگر فردا یک دختر زیباتر و خوشگل تر از تو پیدا کند تو را رها می کند و با همان جمله های فریبنده و عاشقانه که تو را فریب داده او را نیز به دام می اندازد.تو چگونه دل خوش می کنی به کسی که تو را فقط برای خودش می خواهد و تا به تو نیاز دارد با تو دوست و همراه است و زمانی که نیازش برطرف شد تو را نمی شناسد.

مطمئن باش که تو اولین دوست او نیستی و آخرین دوستش هم نخواهی بود.

در این رابطه سه چیز نصیب تو می شود:عقب افتادن از زندگی،تحصیل و آینده؛از بین رفتن حیثیت و اصالت خانوادگی و افتادن از چشم پدر،مادر،فامیل و مردم؛بار سنگین گناه،شرمندگی و جدانی و خدایی،خجالت نزد خوبان و گرفتار خشم و غضب خدا.

آیا راهی برای نجات جامعه از این مشکلات وجود دارد؟

بله.برای رهایی از این همه آسیب  باید با حفظ عفّت و تقوا از راه سالم و مشروع اقدام نمود که همان ازدواج است و تا وقت آن بر سر و شرائط فراهم شود با کمک خدای متعال و عفاف و تقوا این فرصت را پاس داریم و خود را گرفتار عشق بی حاصل یا بدحاصل نکنیم.

سخنی از خودم(محمد)برای شما:

سلام خدمت شما دوستان عزیز.حالتون خوبه؟حتما میگید که این محمد هم بچه مثبت شده.باید بدانید که تمام این مطالب در کتابی به نام جوان موفق نوشته شده.آره من از روی اون کتاب براتون نوشتم.اما باید بدانید که تمام شما مثل خواهر و برادران خودم هستید.پس بدونید که داداشتون برای پیدا کردن این مطالب دو هفته بدبختی کشید.آخه خودم هم داشتم با این مشکلات بدبخت می شدم.دوست نداشتم برادر و خواهر هام هم بدبخت بشوند.

پس هر کاری که از دستم بر میومد انجام دادم تا این مطالب به دست شما برسه.پس تو رو خدا مطالب بالا رو بخونید و به اونا عمل کنید.

کوچیک شما،داداش محمد





سید مصطفی سیدی ::: چهارشنبه 87/6/6::: ساعت 11:42 عصر

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 69


بازدید دیروز: 88


کل بازدید :982039
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : سید مصطفی سیدی[157]
نویسندگان وبلاگ :
سید امیر حسین سیدی (@)[0]


 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<