به نام خدا
وب لاگ امیر حسین تقدیم می کند
لطیفه های ملا نصر الدین
1_به سلیقه مردم
ملا خانه می ساخت و دوستانش همه برای او معماری می کردند او هم برای اینکه انها را نرنجان هر قسمت از خانه را به دستور یکی از انها می ساخت. پس از اتمام کار ساختمان بسیار زشت وناجور شد.
ملا گفت دعا کنید این خانه خراب شود و برای من هم پولی برسد تا دیگر گوش به حرف شما نداده و به سلیقه شما خانه نسازم.
2_تعارف بی موقع
روزی ملا در مزرعه ای نشسته بود و ناهار می خورد. سواری از انجا عبو می کرد ملا به او گفت بفرمایید!
سوار از اسب پیاده شد و پرسید افسار اسبم را کجا بکوبم؟
ملا که فکر نمی کرد تعارفش نتیجه دهد گفت به سر زبان من.